می نویسم که یادم نره!

Things it yearns to remember

می نویسم که یادم نره!

Things it yearns to remember

قبل از هر کاری فکر کن

می گویند در زمانهای دور پسری بود که به اعتقاد پدرش هرگز نمی توانست 

با دستانش کار با ارزشی انجام دهد .

این پسر هر روز به کلیسایی در نزدیکی محل خود می رفت و ساعتها به تکه

 سنگ مـرمـر بزرگــی که در حیاط کلـــیسا قرار داشت خیره می شد و هیچ

نمی گفت . روزی شاهزاده ای از کنار کلیسا عبور کرد و پسرک را دید که به

این تکه سنگ خیره شده است و هیچ نمی گوید . 

ادامه مطلب را دنبال بفرمایید ...   


شاهزاده از اطرافیان در مورد پسر پرسید به او گفتند که او چهار ماه است هر

روز به کلیسا می آید و به این تکه سنگ خیره می شود و هیچ نمی گوید .

شاهزاده دلش برای پسرک سوخت . کنار او آمد و آهسته به او گفت : " جوان

به جای بیکار نشستن و زل زدن به این تخت سنگ ، بهتر است برای خود کاری

دست و پا کنی و آینده را بسازی . "

پسرک در قابل چشمان حیرت زده شاهزاده ، مصمم و جدی به سوی او برگشت

و در چشمانش خیره شد و محکم و متین پاسخ داد : " من همین الان در حال کار

کردن هستم ! " و بعد دوباره به تخته سنگ خیره شد .

شاهزاده از جا برخاست و رفت . چند سال بعد به او خبر دادند که آن پسرک از آن

تخته سنگ یک مجسمه باشکوه از حضرت داوود ساخته است . مجسمه ای که

 هنوز هم جزو شاهکارهای مجسمه سازی دنیا به شمار می آید .

مجسمه حضرت داوود

نام آن پسر میکل آنژ بود !

میکل آنژ

پی نوشت : قبل از شروع هر کار فیزیکی بهتر است که به اندازه لازم

 در موردش فکر کرد ، حتی اگر زمان زیادی بگیرد .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد