یکی دو روز بود که حس می کردم عیال وبچه ها، چیزی رو دارند از من پنهون می کنند، تا اینکه روز اول عیدی بالاخره آقا علیرضا کارنامه اش رو آورد، وموضوع برملا شد .
بله ، علیرضا خان امتحانات آخر سالش رو خراب کرده بود، وحالا بنده می بایست زیرکارنامه اش را امضاء می کردم .
عیال : حالا مگه بچه ام چکار کرده ؟
طنزی : چکار کرده؟….. این کارنامه ست که آورده من امضاء کنم ؟
عیال : پس چیه؟ بلیت سفر به دبی یا کیشه ؟ اون سفرها
مال برادرت ایناست نه ما .
طنزی : خانم چرا وسط دعوا نرخ تعیین می کنی ، آخه
اینا نمره است که آورده ؟
عیال : حالا امضاءاش کن .
طنزی : عمرا اگه من این کارنامه رو امضاء کنم ، آخه یعنی چه ،
نمره های قبل از عیدش که این باشه وای بحال نمره های
ثلث آخرش ، نخیر خانم من امضاء نمی کنم .
عیال : علیرضا قول مردونه داده که تو امتحان بعدی جبران کنه ،
شما امضاء کن . . . . . مگه قول ندادی مادر ؟
علیرضا : بله، قول مردونه دادم .
طنزی : من دیگه رو قول این بچه حساب نمی کنم ، قول داده بود
نمره های خوب بیاره تا منم روز عیدی صدوپنجاه هزار
تومن بهش بدم بره کامپیوترشو درست کنه، ولی کو…..؟
عیال : حالا می فرمائید چکار کنیم ؟
طنزی : هیچی ، همین دلسوزیهای مادرانه تو اینو جری وتنبل کرده ،
اگه به من بود، همون روز اولی که نمره کم گرفت دوتا
پس گردنی و دوتا اردنگی بهش میزدم.
عیال : اونوقت چی میشد ؟
طنزی : اگه کتک مفصلی می خورد ، می فهمید که وقتی حرف،
حرف درسه، باید بخونه.
عیال : کتک یعنی چی ؟ بچه شخصیت داره . . . .
با کتک که مسائل حل نمیشه .
طنزی : خیلی هم خوب حل میشه . . . . . این حرفای روانشناسانه
رو برای من نزن که حوصله شنیدنشو اصلا ندارم ، اگر
کتکهای پدرخدا بیامرزم نبود ، همون مشت و لگدهائی که
اصلا هم خنده دار نبو بی مززززززززززززززه

فوق العاده بود