می نویسم که یادم نره!

Things it yearns to remember

می نویسم که یادم نره!

Things it yearns to remember

2 فیلم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

معصومیت از دست رفته

باور کن باور کن تنها ماندی دلا
دردا من دردا تو دردا از عشق ما
باور کن باور کن غربت را غصه را
ای آشنا
باور کن می میری می سوزی در گناه
سرگردان بی سامان بی یاور بی پناه
مرگت را باور کن تنها بی تکیه گاه
ای همصدا
می سوزی می سازی با دردی اینچنین
بی شعله بی آتش بی باور بی یقین
دلها را باور کن باور کن یارا

جان عاشقی (راستش را بگو)

این بار من خریده‌ام 

نقد تو را کشیده‌ام 

ناز تو را به دیده ام
ای بر رخت ستاره نشسته

این بارمن که دیده‌ام 
وصل تو را بریده‌ام
از من و ما بگو چرا 
تا کی زنم بر این در بسته

این بار من که خوانده‌ام 
رمز تو در ستاره ها
رار نهان من بگو 
با من تمام ماجرا

رویای صادقی در جام عاشقی
لیلای کاملی  اتمام عاقلی

تا 
آستان کویت من پا نهاده بودم
دستم به حلقه ی در دل با تو داده بودم
دست و دلم که دیدی پایم چرا بُریدی

رویای صادقی
 در جان عاشقی
لیلای کاملی  اتمام عاقلی

نیمی زمینی ام نیم آسمانی ام
محتاج پَر زدن مجنون آنی ام

گفتم ببینمت گفتی که صبر صبر
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر

تا 
آستان کویت من پا نهاده بودم
دستم به حلقه ی در دل با تو داده بودم
دست و دلم که دیدی پایم چرا بُریدی

رویای صادقی
 در جان عاشقی
لیلای کاملی  اتمام عاقلی

نیمی زمینی ام نیم آسمانی ام
محتاج پَر زدن مجنون آنی ام

گفتم ببینمت گفتی که صبر صبر
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر

خودم


گاهی دلم میخواد خودم رو بغل کنم 

ببرمش روی تخت بخوابونمش 

ملافه رو بکشم روش 


دست ببرم لای موهاش و نوازشش کنم 

حتی براش لالایی بخونم 

وسط گریه هاش بگم غصه نخور خودم جان 

درست میشه...درست میشه... 

اگر هم نشد به جهنم!... 

تموم میشه...بالاخره تموم میشه

ArmAn Haaa

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

جوونمرد

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

re'Es :(

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

roya ye man??!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

ب آ ر آ ن

باران...

دختری از جنس باارن

شاید!

اتوبوسی آمده از تهران
یکی از صندلی‌هایش خالی‌ست

قطاری می‌رود از تبریز
یکی از کوپه‌هایش خالی‌ست

سینماهای شیراز پر از تماشاچی‌ست
که حتما ردیفی از آن خالی‌ست

انگار یک نفر هست که اصلا نیست

انگار عده‌ای هستند که نمی‌آیند
شاید کسی در چشم من است ،
که رفته از چشمم
نمی‌دانم ...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

یا پسر فاطمه

یا پسر علی یا پسر فاطمه کوفه نرو .کوفه همان کوفه است. کربلا همان کربلا. تنها مظاومیتت را کم دارد تا حادثه ای دیگر بسازد. اشک هست آه هست ناله و فغان است. صدای طبل و دوقل و سنج است. لباس مشکی هست. نذری هم هست. علم و علم کش هم هست. نذری گردان هم هست. اما هنوز فهم نیست. ناصری نیست تا به صدای"هل من ناصر ینصرنی" پاسخ دهد. هنوز وفایی در میان کوفیان ندیدم.

یا حسین بازهم سکوت مظلومیتت زیر پای صدای این طبل و آن مداح گم گشت! :-((