این بار من خریدهام
نقد تو را کشیدهام
ناز تو را به دیده ام
ای بر رخت ستاره نشسته
این بارمن که دیدهام
وصل تو را بریدهام
از من و ما بگو چرا
تا کی زنم بر این در بسته
این بار من که خواندهام
رمز تو در ستاره ها
رار نهان من بگو
با من تمام ماجرا
رویای صادقی در جام عاشقی
لیلای کاملی اتمام عاقلی
تا آستان کویت من پا نهاده بودم
دستم به حلقه ی در دل با تو داده بودم
دست و دلم که دیدی پایم چرا بُریدی
رویای صادقی در جان عاشقی
لیلای کاملی اتمام عاقلی
نیمی زمینی ام نیم آسمانی ام
محتاج پَر زدن مجنون آنی ام
گفتم ببینمت گفتی که صبر صبر
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
تا آستان کویت من پا نهاده بودم
دستم به حلقه ی در دل با تو داده بودم
دست و دلم که دیدی پایم چرا بُریدی
رویای صادقی در جان عاشقی
لیلای کاملی اتمام عاقلی
نیمی زمینی ام نیم آسمانی ام
محتاج پَر زدن مجنون آنی ام
گفتم ببینمت گفتی که صبر صبر
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
گاهی دلم میخواد خودم رو بغل کنم
ببرمش روی تخت بخوابونمش
ملافه رو بکشم روش
اتوبوسی آمده از تهران
یکی از صندلیهایش خالیست
قطاری میرود از تبریز
یکی از کوپههایش خالیست
سینماهای شیراز پر از تماشاچیست
که حتما ردیفی از آن خالیست
انگار یک نفر هست که اصلا نیست
یا پسر علی یا پسر فاطمه کوفه نرو .کوفه همان کوفه است. کربلا همان کربلا. تنها مظاومیتت را کم دارد تا حادثه ای دیگر بسازد. اشک هست آه هست ناله و فغان است. صدای طبل و دوقل و سنج است. لباس مشکی هست. نذری هم هست. علم و علم کش هم هست. نذری گردان هم هست. اما هنوز فهم نیست. ناصری نیست تا به صدای"هل من ناصر ینصرنی" پاسخ دهد. هنوز وفایی در میان کوفیان ندیدم.
یا حسین بازهم سکوت مظلومیتت زیر پای صدای این طبل و آن مداح گم گشت! :-((