می نویسم که یادم نره!

Things it yearns to remember

می نویسم که یادم نره!

Things it yearns to remember

همیشه یک نفر هست
که وقتی دست و دل واژه هایت به نوشتن نمیرود بیاید و زبان بی زبانی دلت شود
همیشه یک نفر هست
که وقتی آشوب میشود گوی کوچک درون سینه ات بیاید و دست نوازش بکشد بر سر این کودک ناآرام
همیشه یک نفر هست
که وقتی ایستاده ای پای چوبه ی ناامید بیاید و طناب را از گردن احساست باز کند
همیشه یک نفر هست
که شانه اش قرارگاه بیقراری خیالت
دست هایش قدمگاه بوسه های اشک هایت
و حضورش مرحم زخم های دلتنگی هایت باشد
 همیشه یک نفر هست
که میداند کی بیاید
بنشیند روبه روی خستگی هایت
تا تو روبه روی انعکاس لرزان خودت در نی نی چشمانش
آرامش را بیابی
همیشه یک نفر هست
همیشه
باید یک نفر باشد...!

پ.ن همه ی این روزا...چرا مراقبمی؟!
نظرات 1 + ارسال نظر
کیمیا سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 04:59 ب.ظ

پاشو بیاااااااا بلاگ اسکای خب من کجا کامنتتو جواب بدم ؟؟؟:/
یه وب بزن اینجا دخترم...:دی
در تلاش باااااااااااااش تروووووووووخدا فردا پاشی بیای کلاس:(( :دی :دی

اگر این را خواندی که احتمالش واقعا میدانم کم است :/
به مادرت بگو من بهت اس داده ام با گوشیِ مادر گفته ام اگر میشود بیایی و اینها و خیلی وقت است ندیده ام ات و اینها "و بگو اثرِ خوبی دارد اگر بیایی!من ترازم 9 هزار میشود :))"
+ امیدوارم که اونروز را خوب پیچانده باشی!چون مادر من نیز زنگ زده بود :))
:دی
اگر خوندی خبرش را بهم بده
+ اگر قرار شد بیایی تا فردا ساعت 12 ونیم ظهر زنگ بزن بگو میایی!
یک جوری که من شاد شوم مثلا و اینها :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد