می نویسم که یادم نره!

Things it yearns to remember

می نویسم که یادم نره!

Things it yearns to remember

بهار

امسال نیز چون سالهای پیش بی آن که دیده را،مجال نگاه بود،چون صاعقه گذشت!
..
هرفصل ِ آن :


یا رویش سبزینه بود و گل  مستی و شور وشوق 
 یا

 

یورش ِ تیغ تیز ِآفتاب عطش سوز در تموز 


یا 


ریزش بیجان برگهای  بی تکیه گاه رها در آغوش بادها، وسیب وُ سکوت وُ

 صبر، 

یا


 سپیدی به روی خاک آشوب مه و برف سنگینِ و سرد، چون چنبری کلف در خواب ِ ریشه و رؤیای هر علف!!


..


سالی که می رسد 


 این مدار و سنت دیرینه ی این چرخ لاژورد مانند آن همه پارینه سالها 


 این گونه بگذرد!
...
اما
اکنون که من


مانند رود بی خروشی پر از وقار با بستری ز جوی وُ پر از چشمه سارها


دلخوش به باغ ِ گل و سیب ِ سرخ خویش آرام تر ز سالهای گذشتهره می برم به پیش



تو،


هم چون نهال ِتُرد لطیفی از شاخسار خلقت زیبای کردگار پر از طراوت و شادی با

 شور و پر امید  به روشنی فردای خویشتن سر می دهی ترانه ی زیبای زیستن !



زین پس  بالا بلند و پاک چون سرو سربلند


پیوسته شاد زی

مخاطب مسکوت

دیگر کاغذ و وبلاگ و پست عاشقانه و...کارساز نیست!!

دلتنگ "مخاطب مسکوت" ام!قصه گفتن داره یادم میره...

کاغد مخاطب ساکتیست اما نیست!

میدانی؟نمیخواهم..نه!میخواهم باشدش..می خواهم حتی وقتی میگویم میشنوی؟،هیچ نگوید!!

کاغذ همین است..ولی از من و خودکار آزرده است..گوشش آکنده از این تمنا های بیجای من است

قلبم هم مخاطب مسکوت..از کاغذ آزرده تر...

کاغذ،قلم؛قلبم،دیوار های سفید،اسکیرین گوشی،شب،پنجره...همه خسته از من اند!

دلتنگم!نه دلتنگ او یا تو یا هرکسی..دل تنگ مخاطب مسکوت

دلتنگ حروفی که واژه ساز شود و جای "..." های مرا بگیرد!

دلتنگ یک غریبه!

دلتنگ انعکاس خیال در خیسی پنجره...

دلنتگ همان بودن و هیچ نبودن!

 

دلتنگم!دلتنگ مخاطب مسکوت...

261

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.