می نویسم که یادم نره!

Things it yearns to remember

می نویسم که یادم نره!

Things it yearns to remember

بهار

امسال نیز چون سالهای پیش بی آن که دیده را،مجال نگاه بود،چون صاعقه گذشت!
..
هرفصل ِ آن :


یا رویش سبزینه بود و گل  مستی و شور وشوق 
 یا

 

یورش ِ تیغ تیز ِآفتاب عطش سوز در تموز 


یا 


ریزش بیجان برگهای  بی تکیه گاه رها در آغوش بادها، وسیب وُ سکوت وُ

 صبر، 

یا


 سپیدی به روی خاک آشوب مه و برف سنگینِ و سرد، چون چنبری کلف در خواب ِ ریشه و رؤیای هر علف!!


..


سالی که می رسد 


 این مدار و سنت دیرینه ی این چرخ لاژورد مانند آن همه پارینه سالها 


 این گونه بگذرد!
...
اما
اکنون که من


مانند رود بی خروشی پر از وقار با بستری ز جوی وُ پر از چشمه سارها


دلخوش به باغ ِ گل و سیب ِ سرخ خویش آرام تر ز سالهای گذشتهره می برم به پیش



تو،


هم چون نهال ِتُرد لطیفی از شاخسار خلقت زیبای کردگار پر از طراوت و شادی با

 شور و پر امید  به روشنی فردای خویشتن سر می دهی ترانه ی زیبای زیستن !



زین پس  بالا بلند و پاک چون سرو سربلند


پیوسته شاد زی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد