می نویسم که یادم نره!

Things it yearns to remember

می نویسم که یادم نره!

Things it yearns to remember

جرم...

ناصر:‌ اعتصابو که نمی‌فهمم. سیاستم که بلد نیستم. اما جمال شما رو که می‌فهمم.


ملیحه: تو که پول خوب می‌گیری واسه کار خلافی که توبه توش نیست، یه خورده از اون پولو واسه زن و بچه‌ات می‌ذاشتی. من اون بیرون حبسم، تو این تو آزاد! زن و بچه تو خونه، من بیرون. رفیق‌بازی و پول درآوردن و عشق و حال. اما تو اون خونه رَم واس ما نذاشتی. زن طلاق، بچه گداخونه، خودم آزاد! اونی که عین اشکبوس لم می‌ده، یه طاق و دیوارم دور زن و بچشه. اما من از پس زندگی نکبتیم برمیام. پول گرفتی، قلمبه! دادی واسه ننه و بابات و اون ایل گشنه خونه خریدی. خیلی گنده شدی که فکر می‌کنی اول ننه، مادر، پدر... اِی! بعد زن! امضای زن رو کاغذه، مادر امضای خداست. خیلی خوبه! به‌به! چه مَردی! اما رضا! هنوزم دلم پی دلته.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد