می نویسم که یادم نره!

Things it yearns to remember

می نویسم که یادم نره!

Things it yearns to remember

بیشه ی گور


حیاطی چه فراخ
درختی چه بلند
من در این مدرسه پی چیزی می گردم
پی بیستی شاید
پی خوابی راحت
پی یک تعطیلی
.
.
دم دفتر ماندم
و صدایی آمد
گوش دادم
چه کسی امتحان طرح می کرد؟
راه افتادم
ناظمی بر سر راه نمره ها کم می کرد
انظباطی می داد
و چه بدبختم من
و چه اندازه تنم...
.
.
نکند بد شانسی،برسد از آن سو
آخر دی ماه است
درس هست،امتحان هست،تقلب هست
تا معدل هست ، خر باید زد
در سر من چیزی است
مثل یک غده ی بد
و چنان بی خوابم که دلم می خواهد
بکپم تا ده صبح...
دورها آوایی است که مرا می خواند
و کسی نیست به جز انتظامات کلاس
که به من می گوید
زنگ تفریح خورده ودبیر در راه است...
از یکی از دوستان...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد