می نویسم که یادم نره!

Things it yearns to remember

می نویسم که یادم نره!

Things it yearns to remember

فرشته امروز اومد!!

من میدونستم!

نه ماه بود میدونستم.از لحظه ای که شنیدم یه فرشته توی راهه ، میدونستم این روزا بارونیه.میدونستم وقتی فرشته بیاد ، غم واسه ی من تموم میشه

فرشته ی من!

میدونم تو هم یه روزی پری میشی..ولی تو کاره نیمه تموم آسمون رو تموم کردی.تو چیزی که درونم کشته بودم ،  برگردوندی

عشق!

این عشق با اونی که مرده بود فرق داره!!این جادویی ِ

آره!غافلگیرم کرد.با تو موافقم.عشق معجزست.آوید عاشق شده!!

آسمون که به قولش عمل کنه یعنی من میتونم از ته دل بخندم و از شادی گریه کنم!

این بارون فقط یه چیز رو تکرار میکنه:

به آسمون شک کن

به زمین شک کن

به عاشقی یاس باغچه هم شک کن

به حسادت خودت به پروانه

به خودت،وجودت،حضورت...

ولی به عشق فقط و فقط باور داشته باش

منم باور دارم!

گفته بودم که من هنوز به بارون و فرشته امیدوارم

:)


**فرشته اومد!همون لحظه که به دنیا اومد بارون گرفت..

از فرشته ها هم خوشگل تر بود

مادر شدن هم معجزست!اینو توی نگاهت دیدم عزیزم..

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد