می نویسم که یادم نره!

Things it yearns to remember

می نویسم که یادم نره!

Things it yearns to remember

نیاز مندیها

       نیازمندیها

به علت سفر خارج از کشور جهت افتتاح اولین شعبه ی خارجی فروشگاه سیار خوراکی های بهداشتی عمو حسن، یک چرخ دستی با امکانات کامل و مکان استثنایی(جلوی در مدرسه) اجاره داده می شود.

                                                                 مدیریت لواشک و ترشکفروشی "دوستدار بچه ها"

***

چاپ سی و پنجم کتاب "101 راه برای تحمل کلاس های فوق برنامه مدرسه یا چگونه برای زودتر رسیدن جمعه ها تلاش کنیم؟" که مدتی نایاب بود، از راه رسید.

                                                                                          کتاب فروشی آن لاین

***

یک عدد توپ چهل تکه یک هفته است که از بالای دیوار به خانه ی همسایه رفته  و دیگر مراجعت نکرده است.

از یابنده یعنی (آقای همسایه) تقاضا می شود توپ را به صاحبان آن (یعنی ما) تحویل دهند و از مژدگانی نفیس ما(یعنی دو روز بازی نکردن در کوچه) بهره مند گردند.

                                                                                             بچه های تیم کلاغ ها

***

بوی ماه مهر...

دانلود آهنگهای ویژه ماه مهر

دانلود آهنگهای ویژه ماه مهر

 

دانلود آهنگ بوی ماه مهر (۴/۱ مگابایت)ریتم جدید

دانلود آهنگ همشاگردی سلام (۱ مگابایت)

دانلود آهنگ مدرسه ها وا شده (۵/۱ مگابایت)

همونطور که می دونید آهنگ بوی ماه مهر (بوی ماه مدرسه) سروده مرحوم دکتر قیصر امین پور با دو ریتم متفاوت ساخته شده

بوی ماه مهر

تقدیم به دانش آموزان عزیز، که با مهرماه، فصل جدیدی در آموختن علم و کمال را آغاز می کنند... 

 

 

دوباره از دل مهر، آفتاب می روید به صحن مدرسه گلهای ناب می روید دوباره ذهن کلاس است و درس اول ومشق ز شاخه های قلم، نان و آب می روید دوباره عصمت چادر، دوباره مقنعه ها و حرمت منشی کز حجاب می روید دوباره در دل و اندیشه های نورانی شکوفه های خرد، بی حساب می روید گلاب مدرسه ها بوی خوب قرآن است نهال دانش و دین، زین گلاب می روید به یاد سرخ هزاران شهید مدرسه ها هزار لاله سرخ از کتاب می روید ز غنچه غنچه لبها سؤال می جوشد و از لبان معلم، جواب می روید دوباره مدرسه از خواب می شود بیدار چنین که از دل مهر، آفتاب می روید

تمرکز

تست تمرکز


 لینک زیر حاوی یک بازی کوچولو برای تست تمرکز است که باید ماوس را روی مربع قرمز نگه داشته و آن را حرکت دهید. باید سعی کنید مربع قرمز رنگ با دیواره و مربع/مستطیل های آبی رنگ برخورد نکند. اگر بتوانید بیشتر از 18 ثانیه از برخورد جلوگیری کنید، شما یک نابغه هستید! گفته شده خلبانان نیروی هوایی آمریکا تا 2 دقیقه می توانند به بازی ادامه بدهند!

                                                        مشاهده

سرگرمی

پاریس از بالای برج ایفل

تا به حال پاریس پایتخت کشور فرانسه رو از روی برج ایفل دیدید؟اگه ندیدید حتما ببینید.

پ نه پ


ماشینم بنزین تموم کرد وسط جاده, واستادم دم جاده یکی ۲ لیتر بنزین از ماشینش بهم بده که فقط خودمو برسونم به یه پمپ بنزینی, یکی زد بقل گفت آقا بنزین برای ماشینت می خوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام باهاش خودمو آتیش بزنم

 

****************

 


بعد از چهار ساعت از کنکور تو هوا ۴۰ درجه اومدم خونه خواهرم میگه خسته ای؟ اگه نیستی منو ببر یه جایی میخوام خرید کنم
پـَـَـ نــه پـَـَــ خسته نیستم تو جلسه کنکور لحاف دشک انداخته بودم داشتم قلیون میکشیدم

 

*****************

 


یارو تو مترو داره چراغ قوه میفروشه، صداش کردم اومده میگه چراغ قوه میخوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه لقمه میرزاقاسمی آوردم واسه ناهارم تنهایی نمی چسبید گفتن بیای باهم بخوریم

 


*****************

 


به دوستم میگم ببین تن ماهی تاریخ انقضاش کیه؟ میگه یعنی تاریخ خراب شدنش؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ تاریخ عروسی ننه بابای ماهی اس میخوام واسشون جشن سالگرد بگیرم

 

*****************

 


در پارکینگ و باز کردم برم تو یارو اومده جلوش پارک کرده میگه می خوای بری تو؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ درو باز کردم هوای کوچه عوض شه

 

********************

 


تا کمر رفتم تو موتور ماشینم که ببینم چه مرگشه ، رفیقم اومده میگه
داری تعمیرش میکنی ؟
پــــ نه پـــــ دارم با گِیج روغن درد و دل میکنم

 

********************

 


با دوستم رفتیم دکتر واسه عمل بینیش دکتر میگه میخوای بینیتو کوچیک کنی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدیم بکوبیمش ۳ طبقه بسازیم

 

*********************

 


کامپیوترم یه ویروس گرفته بود رفتم کلی پول آنتی ویروس اورجینال دادم بعد سه ساعت اسکن ویروسه رو پیدا کرده پیغام داده: آیا مطمئن هستید که می خواهید این ویروس را حذف کنید؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام ازش نگهداری کنم بزرگ بشه، بشه عصای دستم نور چشام

 

************************

 


مرغ عشقم مرده و درحالی که پاهاش روبه بالاس افتاده کف قفس. دوستم اومده می گه : اِ مرغ عشقت مرد؟ بهـــش گفتم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ کمر درد داشته دکتر گفته باید طاق باز دراز بکشه کف قفس

 

************************

 


کارت سوخت ماشینو برداشتم دارم میرم بابام میگه میری بنزین بزنی؟؟؟

پـَـَـ نــه پـَـَــــ میرم آب هویچ بریزم تو باکش نور چراغاش زیاد شه

 

******************

 


به مامانم میگم قوری کجاست ؟ میگه میخوای چای بخوری ؟!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام دست بکشم روش شاید غولی چیزی ازش درومد!!!!!! 
ـ

 

********************

 


داریم لوازم میزاریم توی ماشین که بریم مسافرت
همسایمون میگه دارید میرید مسافرت؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ قراره از امشب توی ماشین زندگی کنیم

 

*******************

 


میگه امتحانِ چی داری؟؟؟ میگم وصایا,,, میپرسه وصایای امام؟؟؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ وصایای الیزابت تیلور

 

************************

 


تو این گرما که سگ تب میکنه رفتم سوپر مارکت میگم یه ایستک بدید یارو میگه خنک باشه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ گرم بده میریزم تو نعلبکی خنک بشه

 

**********************

 


ساعت ۵-۴ صبح زنگ زده..گوشی رو برداشتم به زور دارم جواب میدم..میگه خواب بودی؟؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ داشتم سر گلدسته ی مسجد محلمون اذان میگفتم صدام گرفته

نبرد

شعر طنز و خنده دار : نبــــــــــــرد رســـــــتـــــم و جـــــــومــــــــونگ(خیلی باحاله)

شعر طنز : نبرد رستم و جومونگ

کنون رزم جومونگ و رستم شنو، دگرها شنیدستی این هم شنو

به رستم چنین گفت اون جومونگ!

ندارم ز امثال تو هیچ باک
که گر گنده ای من ز تو برترم
اگر تو یلی من ز تو یلترم

رستم انگار بهش برخورد، یهو قاطی کرد و گفت:

منم مرد مردان ایران زمین
ز مادر نزادست چون من چنین
تو ای جوجه با این قد و هیکلت
برو تا نخورده است گرز بر سرت

جومونگ چشماشو اونطوری گشاد کرد و گفت:

تو را هیچ کس بین ایرانیان
نمی داندت چیست نام و نشان
ولی نام جومونگ و سوسانو را
همه میشناسند در هر مکان
تو جز گنده بودن به چی دلخوشی
بیا عکس من را به پوستر ببین
ببین تی وی ات را که من سوژشم
ببین حال میدن در جراید به من
منم سانگ ایل گوکه نامدار
ز من گنده تر نامده در جهان
تو در پیش من مور هم نیستی
کانال ۳ رو دیدی؟ کور که نیستی

در اینحال رستم پهلوان، لوتی نباخت و شروع به رجز خوانی کرد:

چنین گفت رستم به این مرد جنگ
جومونگا ! تویی دشمنم بی درنـگ
چنان بر تنت کـــوبم ایـــن نعلبکی
که دیگر نخواهی تو سوپ، آبــکی
مگـــر تو نـــدانی که مـن کیستم؟
من آن (تسو) سوسولت! نیستم
منم رستم، آن شیر ایــران زمین
(بویو) کوچک است در نگاهم همین

بعد از رجز خوانی رستم پهلوان، جومونگ از پشت تپه ای که آنجا پنهان شده بود آمد:

جومونگ آمد از پشت تل سیاه
کنارش(یوها) مــادر بی گنـاه!
بگفت:هین! منم آن جومونگ رشید
هم اینک صدایت به گوشــم رسید
(سوسانو) هماره بود همسرم
دهــم من به فرمان او این سرم
چون او گفته با تو نجنگم رواست
دگر هر چه گویم به او بر هواست!

و بعد از حرفهای جومونگ درد دل رستم آغاز گردید:

و این شد که رستم سخن تازه کرد
که حرف دلش گفت (پس کو نبرد؟!)
بگفت ای جومونگا که حرف دل است
که زن ها گـــرفتند اوضــاع به دست
که ما پهلوانیم و این است حالمان
که دادار باید رسد بر دل این و آن!

و اینچنین شد که دو پهلوان همدیگر را در آغوش گرفتند و بر حال خود گریه سر دادند:

بگذار تا بگرییم چون ابر در بهــــــاران
کز سنگ ناله خیزد بر حال ما جوانان!

چقدر کار میکنی؟

یک مرد پس از ۲ سال خدمت پی برد که ترفیع نمی گیرد، انتقال نمی یابد، حقوقش افزایش نمی یابد، تشویق نمی شود. بنابراین او تصمیم گرفت که پیش مدیر منابع انسانی برود. مدیر با لبخند او را دعوت به نشستن و شنیدن یک نصیحت کرد: «از تو به خاطر ۱ یا ۲ روز کاری که تو واقعاً انجام می دهی، تقدیر نمی شود.»
مرد از شنیدن آن جمله شگفت زده شد اما مدیر شروع به توضیح نمود.
مدیر : یک سال چند روز دارد؟
مرد: ۳۶۵ روز، بعضی مواقع ۳۶۶.
مدیر: یک روز چند ساعت است؟
مرد: ۲۴ ساعت
مدیر: تو چند ساعت در روز کار می کنی؟
مرد: از ۱۰صبح تا ۶ بعدازظهر؛ ۸ ساعت در روز.
مدیر: بنابراین تو چه کسری از روز را کار می کنی؟
مرد: ۳/۱
مدیر: خوبت باشه!! ۳/۱ از ۳۶۶ چند روز می شود؟
مرد: ۱۲۲ روز.
مدیر: آیا تو تعطیلات آخر هفته را کار می کنی؟
مرد: نه آقا.
مدیر: در یک سال چند روز تعطیلات آخر هفته وجود دارد؟
مرد: ۵۲ روز شنبه و ۵۲ روز یکشنبه، برابر با ۱۰۴ روز.
مدیر: متشکرم. اگر تو ۱۰۴ روز را از ۱۲۲ روز کم کنی، چند روز باقی می ماند؟
مرد:۱۸ روز.
مدیر: من به تو اجازه می دهم که در تا ۲ هفته در سال از مرخصی استعلاجی استفاده کنی .حال اگر ۱۴ روز از ۱۸ روز کم کنی ، چند روز باقی می ماند؟
مرد: ۴ روز.
مدیر: آیا تو در روز جمهوری (یکی از تعطیلات رسمی می باشد) کار می کنی؟
مرد: نه آقا.
مدیر: آیا تو در روز استقلال (یکی دیگر از تعطیلات رسمی می باشد) کار می کنی؟
مرد: نه آقا.
مدیر: بنابراین چند روز باقی می ماند؟
مرد: ۲ روز آقا.
مدیر: آیا تو در روز اول سال به سر کار می روی؟
مرد: نه آقا.
مدیر :بنابراین چند روز باقی می ماند؟
مرد: ۱روز آقا.
مدیر: آیا تو در روز کریسمس کار می کنی؟
مرد: نه آقا.
مدیر: بنابراین چند روز باقی می ماند؟
مرد: هیچی آقا.
مدیر: پس تو چه ادعایی داری؟
مرد: !!!
نتیجه اخلاقی: هرگز از مدیریت منابع انسانی کمک نخواهید.
مدیریت منابع انسانی = HR یعنی High Risk = ریسک بالا

خلیج فارس

رای به خلیج فارس

stars

خلیج فارس همیشه فارس خواهد بود
بر روی لینک روبرو کلیک کرده به خلیج فارس رای بدهید
--------------------------------
دوستان گرامی از ارسال نظرات شما ممنونم
خواهش می کنیم نظراتان را با اسم و شهر در داخل متن بنویسد تا نظراتان با نام شما منتشر گردد
مثل نمونه ارسال کنید
-------------------------------
موسی ایزدی از رشت

خلیج فارس همیشه فارس خواهد بود
---------------------------
نظرتان تعدادی از هموطنان گرامی
---------------------------
زنده باد نام ایران و ایرانی
با آب دو دیـده پاک شویم این خاک
تا پاک ببینم همــــــــــه ی ایران را
در مرز جنــــوب خلیج پر گو هر ما
با نام نکـــــــــو بود نشان ایمان را
خـــــوش نقش بود خلیج ایرانی ما
خـــوش نقش بماند به ابد ایران را
فی البداهه منصور مقدم
-----------------------------

خلیج فارس همیشه فارسه
---------------------
خلیج فارسی :خلیجی ایرانی است
----------------------
فقط خلیج فارس
------------------------------
خلیج مال ماست.خلیج خلیج همیشه فارس . ایران دوست دارم
------------------------------------

فقط خلیج همیشه فارس رای می دهیم ایران سرای من است
-------------------------
خلیج همیشه فارس ایران

گربه ها

کوچک‏ترین گربه جهان

مستر پیبلس (Mr. Peebles ) کوچکترین گربه جهان است.که موسسه رکوردهای جهانی گینس نیز این گربه را به عنوان کوچکترین گربه جهان با ۲ سال سن،یک کیلوگرم وزن و ۱۵ سانتی متر بلندا پذیرفته است. این گربه به طور کامل در یک لیوان ۲۰۰ میلی گرمی جا میشود.مستر پیبلس کوچک که حالا یک ستاره شده در گذشته زندگی بدی داشته و صاحب قبلی اش او را دوست نداشته چون که خیلی کوچک بوده.

مستر پیبلس :: Mr. Peebles

مستر پیبلس :: Mr. Peebles

مستر پیبلس هم اکنون با دکتر Donna Sassman در ایالت ایلی‌ نویز در ایالت‌ متحده‌ امریکا زندگی می کند. وی میگوید من در خانه ای  در حال واکسن زدن به سگی بودم که این گربه با نمک را دیدم و از صاحبش پرسیدم آیا میتونم  اون را داشته باشم و اون پذیرفت و گربه را به من داد.

دکتری در کلینیک دامپزشکی می گوید مستر پیبلس دارای اختلال ژنیتیکی میباشد و تا مدتها  انتظار میرود بتواند عنوان کوچکترین گربه جهان را نگه دارد.زیرا مستر پیبلس از سن نرمالی که  گربه ها به رشد کامل میرسند گذشته است.

دکتر Donna Sassman میگوید من هنوز مجبورم روزی ۴ وعده غذا به او بدهم تا با این کار وزنش را حفظ کنم.او میگوید من اون را بین خودم و شوهرم گذاشته و او در بالای بازو های من میخوابد،و هنگامی که هوا سرد است او برروی گردن من میخوابد.و یکی از بهترین عادت های گربه کوچولو آمدن روی چانه من و لیسیدن و بوسه دادن به من است.

مستر پیبلس :: Mr. Peebles

مستر پیبلس :: Mr. Peebles

جالب است بدانید کوچک ترین نژاد گربه های جهان نژاد سنگاپوریست.

 

 

کوچکترین گربه دنیا
 
 

سینما

   شبانه روز     

درجه بندی (64 رأی)

کارگردان: امید بنکدار، کیوان علیمحمدی
...
نویسنده: امید بنکدار، کیوان علیمحمدی
...
سال تولید: 1387
...
بازیگران: نیکی کریمی، پارسا پیروزفر، خاطره اسدی، لادن طباطبایی، مریم بوبانی، شاهرخ فروتنیان، ستاره اسکندری، فرزان اطهری، مهناز افشار، بهنوش بختیاری، حامد بهداد، حمیدرضا پگاه، رویا جاویدنیا، فریبا جدیکار، فلامک جنیدی، نگار جواهریان، آزاده صمدی، سپیده علایی، محمدرضا
...
سایر عوامل: مدیر فیلمبرداری: مرتضی پورصمدی تدوین: کیوان علیمحمدی، امید بنکدار مدیر تولید: هایده قریشی طراح صحنه: آیدین ظریف طراح لباس: شیده محمودزاده طراح گریم: سودابه خسروی صدابردار: مهدی صالح کرمانی برنامه‌ریز و دستیار کارگردان: علی تیموری عکاس: حافظ احمدی
...


 خلاصه داستان:

فوژان رهایی، طراح لباس قرار است با پسر دایی خود ازدواج کند. اما با ورود بابک ... مرجان به رغم بیماری خود و مادرش و شکستی که در ازدواج تجربه کرده، می کوشد دوباره روی پای خود بایستد و زندگی اش را از نو بسازد... سیاوش نقاش آبرنگ با وجود بیماری رماتیسم، زندگی آرامی با همسر خود دارد، اما روزگار ... تاج السلطنه که از دسیسه های اندرونی به تنگ آمده خاطراتش با معلم نقاشی اش سلیمان را مرور می کند ...

بفرمایید شام

سریال بفرمائید شام ایرانی به زودی در شبکه خانگی

 

 

با پایان تصویربرداری ۱۰ قسمت از مجموعه «بفرمایید شام ایرانی» به کارگردانی بیژن بیرنگ و تهیه‌کنندگی مؤسسه سینما ۲۴ به زودی سری اول مجموعه در شبکه نمایش خانگی توزیع خواهد شد.

 

در این مجموعه تعدادی از بازیگران سینمای ایران با هم به رقابت پرداخته‌اند که از میان آنها می‌توان به شقایق دهقان و مهدی پاکدل اشاره کرد.

تدوین قسمت‌های ضبط شده این برنامه ، همزمان با تصویربرداری گروه‌های جدید در حال انجام است.

در آینده‌ نزدیک، چگونگی حضور عموم علاقه‌مندان به شرکت در این برنامه، از طریق رسانه‌های جمعی اعلام می‌شود.

تعدادی از عواملی که در ساخت این برنامه همکاری دارند، عبارتند از کارگردان:

بیژن بیرنگ / دستیار اول کارگردان: رضا یزدانی / مدیر برنامه‌ریزی: ثمره نیک سرشت/ طراح صحنه: صحرا بی‌رنگ/ طراح چهره‌پردازی: مریم شکرایی/ تصویربرداران: هادی پویان، مهدی قنبرزاده/ نور: یدالله بشک/ صدابردار: کامران کیان ارثی/ مدیر تولید: حسین عباسی/ تدوین: ناصر فخری

بفرمایید شام

دانلود تبلیغ فیلم بفرمایید شام با حضور بازیگران زن و مرد ایرانی

دانلود تبلیغ فیلم بفرمایید شام ایرانی

 

از لینک زیر دانلود کنید:

http://khabaronline.ir/system/files/new_-_befarmaiin_sham_ir.flv 

 

 

 

یا 

 

دانلود تبلیغ فیلم بفرمایید شام با حضور بازیگران زن و مرد ایرانی


دانلود با لینک مستقیم | لینک کمکی

فرمت : Flv
پسورد : wWw.ShaFa.Com
منبع : khabaronline.ir

سگ های باحال

بزرگترین سگ های دنیا


بزرگترین سگ های دنیا





بزرگترین سگ های دنیا





بزرگترین سگ های دنیا




 

 

 

تا حالا سگ کوچکی مثل این دیدی؟! 

سگ ها

حیوانات
حیوانات
حیوانات

فقط مقایسه کنید

این فقط یک کارت نیست

متن جالب یک کارت عروسی  

 



آخر این هفته جشن ازدواج ما به پاست

 

 

نظر یادتون نره



با حضور گرم خود در آن صفا جاری کنید

ازدواج و عقد یک امر مهم و جدی است

لطفا از آوردن اطفال خودداری کنید

بر شکم صابون زده ،آماده سازیدش قشنگ

معده را از هر غذا و میوه ای عاری کنید

تا مفصل توی آن جشن عزیز وباشکوه

با غذا و میوه آن جشن افطاری کنید

البته خیلی نباید هول و پرخور بود،هان!

پیش فامیل مقابل آبروداری کنید

میوه،شیرینی،شب پاتختی مان هم لازم است

پس برای صرفه جویی اندکی یاری کنید

گرکسی با میوه دارد می نماید خودکشی

دل به حال ما و او سوزانده،اخطاری کنید

موقع کادو خریدن چرب باشد کادوتان

پس حذر از تابلو و ساعات دیواری کنید

هر چه باشد نسبت قومی تان نزدیکتر

هدیه را هم چرب تر ز روی ناچاری کنید

در امور زندگی ، دینار اگر باشد حساب

کادو نوعی بخشش است،آن را سه خرواری کنید

گرم باید کرد مجلس را از این رو گاه گاه

چون بخاری بهر تنظیم دما کاری کنید

کی دلش می خواهد آخر در بیاید سی دی اش؟

با موبایل خود مبادا فیلم برداری کنید

در نهایت مجلس مارا مزین با حضور

بی ادا و منت و هرگونه اطواری کنید 

نامه

کارمند پستی که به نامه هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می کرد متوجه نا مه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای به خدا
با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند.در نامه این طور نوشته شده بود
خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی می گذرد.دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار
در آن بود دزدیدند.این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می کردم.یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کرده ام. اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم. هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم.تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن. کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرتار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد.نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند.در پایان 96 دلار چمع شد و برای پیرزن فرستادند.همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند.عید به پایان رسیدو چند روزی از این ماجرا گذشت.تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسیدکه روی آن نوشته شده بود:نامه ای به خداهمه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود
خدای عزیزم. چگونه می توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم.با لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا کرده وروز خوبی را با هم بگذرانیم. من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته اند

ناگفته های دو دختر

فراموش شدگان

ناگفته هایی از لاله و لادن فاش شد

در برنامه ماه عسل پدر و مادر اصلی و خانواده لاله و لادن که از 3 سالگی سرپرستی او را بر عهده داشتند، از خاطرات خود گفتند.

به گزارش خبرآنلاین، پدر، مادر اصلی، پدرخوانده، مادر خوانده، برادرخوانده و خواهر خوانده لاله و لادن گوشه هایی از خاطرات زندگی خود را با این دو نفر در ماه عسل بیان کردند. لاله و لادن، دوقلوهایی بودند که از سر به یکدیگر چسبیده بودند و پس از سن بلوغ، قرار شد با عمل جراحی، آنها از یکدیگر جدا شوند که به خاطر این عمل در سنگاپور از دنیا رفتند.

پدر و مادر این دو نفر در برنامه ماه عسل گفتند: "لحظه لحظه های زندگی 26 سال زندگی لاله و لادن در کنار همدیگر بودیم."

خواهرخوانده لاله و لادن که یک دندانپزشک است گفت: "ما با همدیگر بزرگ شدیم، غذا خوردیم و زندگی کردیم، ولی چون من 10 سال از آنها کوچکتر بودم، در مقاطع تحصیلی با آنها نبودم."

برادر لاله و لادن که وکیل دادگستری است، نیز دربرنامه ماه عسل گفت: "چون من از لحاظ سنی با آنها فاصله چندانی نداشتم، در دوران دانشگاه نیز با آنها بودم."

وی همچنین گفت: "می خواهم دیدگاه دیگری درباره لاله و لادن در جامعه مطرح کنم. آنها میتینگ حقوقی با زبان فرانسه، برگزار کردند و درباره مسایل حقوقی، گفتگو می کردند، استخر می رفتند و دوچرخه سواری می کردند. پدر و مادر خوانده آنها، بیشترین سهم را در زندگی آنها داشتند. آنها ویژگیها و استعدادهایی داشتند که در صورت شکوفایی، می توانستند مشکلات خود و جامعه را حل کنند. آنها، شخصیت علمی جهانی شدند و توانستند کنفرانسهای بین المللی ارائه کنند."

خواهرخوانده این دو نفر گفت: "خاطره خوبی که از آن دو دارم، این بود که من بین آن دو نفر می خوابیدم و آرامشی به من می داد که احساس می کردم آنها خواهران خودم هستند. ممکن بود یکی از این دو، روزه باشد و دیگری می خواست غذا بخورد، دو فرد کاملا مستقل از هم بودند ولی از سر به یکدیگر چسبیده بودند. یک بار یادم است لاله و لادن آمدند کارنامه من را بگیرند که مدیر مدرسه از تعجب، از هوش رفت، مردم دید دیگری به آنها داشتند."

برادرخوانده لاله و لادن هم از خاطراتش گفت: "آنها برای رفع محدودیتهای خود به شدت تلاش می کردند، مسلط به چند زبان بودند، سخنرانی می کردند و مدارج علمی داشتند. روزی، مدیر مدرسه شان، اجازه نداد آنها دیگر وارد مدرسه شوند. موضوع تا دفتر وزیر وقت آموزش و پرورش کشیده شد. ما به اتفاق لاله و لادن پیش مرحوم باهنر رفتیم و ایشان روی زمین نشسته بود. تا ما و پدرمان را دید از جا برخاست و سلام کرد. موضوع را که مطرح کردیم. وزیر به رئیس آموزش و پرورش کرج زنگ زد و گفت لاله و لادن سرقفلی آموزش و پرورش کرج هستند. باید در مدرسه شان درس بخوانند و گزارش تحصیلشان به من داده شود."

پدرخوانده از خاطراتش می گوید

آقای صفائیان، پدر خوانده دوقلوهای به هم چسبیده، در برنامه ماه عسل از خاطراتش با دخترخوانده های خود گفت: "اولین بار آنها را در بیمارستان شهدای شمیران تهران دیدم. آنها 3 سالشان بود و مجله جوانان در سال 54 موضوع را نوشته بود و عکسشان را چاپ کرده بود و از افراد کمک خواسته بود آنها را در منزل شخصی ببرند. من 33 سال داشتم و کارم زیاد بود. با این حال، چون امکانات زیادی داشتم در ایران و خارج از کشور، تصمیم گرفتم سرپرستی آنها را قبول کنم."

وی ادامه داد: "ما از طرف دهدستانی نمایندگی گرفتیم تا کار درمان آنها را در آلمان ادامه دهیم. از بیمارستان فردریش در شهر بن آلمان، درخواست عکس کردند و ما مجبور شدیم توسط خانمی، از این دو کودک که در حمام طبقه چهارم بیمارستان نگهداری می شدند، عکس بگیریم و به آلمان بفرستیم. اولین بار با نماینده دادستان در بیمارستان با آنها روبرو شدیم. اولین بار که آنها را دیدم، لرز وجود من را گرفت و نشستم روی زمین، با وجودی که پدر و مادرشان را برای حل مشکلات دعوت کردیم، هیچ کس پا پیش نگذاشت."

با عملشان مخالف بودم، در سنگاپور اسیر تبلیغات شدند

پدرخوانده لاله و لادن گفت: "تمام تحقیقات از ابتدا نشان می داد نباید عمل انجام می داد. به محض انجام عمل، لاله از دنیا می رفت و لادن هم فقط 3 درصد شانس زندگی داشت. اینها را از آلمان فهمیدیم. ولی وقتی خودشان از ما جدا شدند و رفتند به سنگاپور، اسیر تبلیغات شدند. معلوم نشد اینها کی بودند."

پدر و مادر اصلی لاله و لادن چه می گویند

مادر لاله و لادن که در روستای لهراسب فیروزآباد از استان فارس زندگی می کند، گفت: "اهل ده ما از همان اول فهمیدند که دو دختر گیرمان آمده که از سر چسبیده اند به هم. روزنامه ها نوشتند آنها را گذاشتند پشت در، ولی اینطوری نبود. ما بردیمشان در تهران تا عملشان کنیم، ولی پدرخوانده شان بردشان به خارج از کشور."

پدرشان نیز گفت: "من تا سال 66، هیچ خبری از آنها نداشتیم. تا اینکه در روزنامه ها دیدیم، کسی گفت در کرج این دخترها را دیده. ما گفتیم اینها بچه ها ما هستند. آقای صفائیان اینها را بدون اجازه و اطلاع ما برداشت و برد و دیگر هم به شیراز برنگرداند. چرا باید این کار را می کرد. رئیس دادگاه هم خطاب به آنها گفت شما که اینها را برداشتید و بردید، نگفتید پدر و مادر دارند؟"

لاله و لادن جدید؛ بازوبندها

علیرضا و علی اصغر بازوبند، که در استان فارس به دنیا آمده اند نیز از ناحیه شکم به همدیگر چسبیده اند. پدر و مادرشان هنوز این مسئله را به خانواده شان در میان نگذاشته اند و می گویند از لحاظ روحیه نمی خواستیم دیگران را ناراحت کنیم.

مادر این کودکان نیز گفت: "دکترها می گویند احتمال دارد عمل جراحی آنها خیلی ساده تر از چیزی که تصور می کنیم، باشد. ما با این موضوع کنار آماده ایم و فکر می کنیم باید والدین خوبی برای آنها باشیم. ابتدای فهمیدن این موضوع، اندکی درگیر شدیم، ولی الان راضی هستیم."

این کودکان از لحاظ طحال مشترک هستند ولی سایر اندامهایشان، مستقل است.

تقدیر یک فرشته

 اینم از متن آهنگ تقدیر یک فرشته

خاطراتی هستند که با ترس از بازگشت به سوی عشق
با اشک ها درگیر می شوند.
صدایم حتی مفهوم سخن گفتن را از دست داده است.

تو نوری هستی که می تواند این قلب را لمس کند،
و این را کسی جز تو نمی تواند.
و تو نور ستاره درون منی. تو می روی به جایی که رهسپاری . . .
هیچ کس نگاهش مثل تو نیست... فقط تو هستی. . . تو . . .

بوسه ها . . . اما حقیقت می خندد. هستند لحظه هایی که ماندنی اند و نخواهند رفت. داستان هایی هستند که تو در آنها چگونه بوده ای . . . و آنها افسانه هایی خواهند شد, تنها گوش می کنند و به تو نگاه می کنند.
عشق دوباره شروع می شود.

تو نوری هستی که می تواند این قلب را لمس کند
و این را کسی جز تو نمی تواند.
و تو نور ستاره درون منی. تو می روی به جایی که رهسپاری . . .
هیچ کس نگاهش مثل تو نیست... فقط تو هستی. . . تو . . .

تو نوری هستی که می تواند این قلب را لمس کند
و این را کسی جز تو نمی تواند.
و تو نور ستاره درون منی. تو می روی به جایی که رهسپاری . . .
هیچ کس نگاهش مثل تو نیست... فقط تو هستی. . . تو . . . فقط تو . .